سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و در یکى از عیدها فرمود : ] این عید کسى است که خدا روزه‏اش را پذیرفته و نماز وى را سپاس گفته و هر روز که خدا را در آن نافرمانى نکنند روز عید است . [نهج البلاغه]
برگ بیستم از صفحات انتظار - صفحات انتظار در فراق گل نرگس
برگ بیستم از صفحات انتظار
  • نویسنده : عبدعاصی:: 85/7/3:: 12:10 عصر
  • «بسم رب المنتظرین»

     

    غم مخور ایام هجران رو به پایان می‌رود     این خماری از سر ما میگساران می‌رود

    وعــده دیدار نزدیک است یاران مژده باد       روز وصلش می‌رسد ایام هجران می‌رود

     

      

     

    سبــــزه دامن نســـــــرین تو را بنــــده شــــــوم      ابتــــدای خط مشـــــکین تو را بنــــده شــــوم

    چیــــن بر ابـرو زدن و کین تو را بنـــــــده شوم     گــــــره بر ابروی پر چین تو را بنـــــــده شوم

    خوش کنی خاطر مسکین به نگاهی سهل است    سوی تو گوشه چشمی ز تو گاهی سهــل است

     

      

     

    مولای کائنات سلام. توان اینکه « مولای من» صدایت کنم را ندارم. پس هان ای مولای کائنات بر تو سلام. برتو ای پاکترین سلال? بشر سلام و سلام و سلام که سلام به حق شایست? چون تویی است. نام خدا جز بر حبیب خدا که را سزاست؟

     

    عبور جمعه‌ها از پس یکدیگر ردپایی از آه را بر جای میگذارد و خطی از انتظار را. سوگند خورده‌ام که دیگر برایت قلم نفرسایم تا آنگاه که مقلب القلوب قلب را به تپیدن برای تو وا دارد و از تپیدن برای هر که جز تو و و خواست تو نگاهش دارد. از این رو مرا اباست از اینکه قلم را به وصف وا دارم و چرخشش را بر روی صفحه دفتر و نه بر روی صفحه دلم نظاره‌گر باشم.

     

    مولای کائنات؛ انتظار یگانه مفهومی است که درزندگی یکایک ما بر جای مانده است؛ زندگیهای بی‌رنگ؛ زندگیهای بی‌بو؛ زندگیهای بی‌طعم .....

     

    برای زندگیمان به دنبال رنگ می‌گردیم غافل از آنکه هر آنچه غیر تو و خواست تو رنگ رنگ است و نه رنگ برای زندگی. به دنبال بو می‌گردیم غافل از آنکه اینها عطرهای قلابیی است که در خیمه شب بازی سرگرم‌ کننده‌مان به بوی آن سر مست شده‌ایم. به دنبال طعم می‌گردیم غافل از آنکه جام شوکران را به نام طعم شیرین زندگی جرعه‌نوش می‌کنیم و لبخند زنان می‌ستاییمش.

     

    و اگر گاهی که از تمامی این زرق و برقهای آتشین و ناپایدار به تنگ آمدیم قلمی می‌فرساییم و یا جشنی بر پا و مجلسی بر قرار؛ و دل خوش می‌داریم که یاور راستین توییم ای بهان? خلقت.

    نه اینها رنگ و طعم و بوی زندگی نیستند، چه ، اگر بودند باید آذرخشی از تو می‌داشتند. باید پایدار می‌بودند؛ باید آرام دل می‌بودند؛ باید بوی صفا و عشق می‌دادند نه دوری و نفرت.

     

    مولای کائنات؛ از کدامین درد بنهفته در سینه با تو باز گویم؟ درد تنها فراق یک شخص نیست. درد تنها فراق یار نیست. درد آن است که بدانی حضور و غیبت آن یار برای زندگی‌ات به سان زیستن در نور و ظلمت است؛ و ببینی که عاشقان مدعی به زیستن در ظلمت خو کرده‌اند و نور زندگیشان در زبانهاشان یخ بسته است.

     

    درد آن است که بدانی با بودن او همه چیز سپید سپید خواهد شد، زخمی بر دلی نخواهد نشست، حرمتی دریده نخواهد شد، ظلم واژ? نا‌آشنای عالم خواهد شد، همه در نور خواهند زیست، و زندگی رنگ و بو و طعم خواهد داشت؛ ولی همه خاموش سرها در گریبان فرو برده با چشمانی خسته و دلهایی خسته‌تر دست در کمر همت نزنند وبه تاریکنای خیال خویش پناه جویند و شوند آنچه نباید باشند:

     

    سالهــــــا دل طلب جام جم از ما می‌کرد              وانچه خود داشت ز بیـــــگانه تمــــنا میکرد

     

    سخن کوتاه که عهدت کردم قلم نفرسایم. و لیک این ختام زخم کهن? دل ریشم است که:

     

    گفته بودم چو بیایی غــم دل با تو بگویم              چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی

     

       

    اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و اجعلنا من اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه شرحا شرحا

    نوشته یه منتظر


    نظرات شما ()
    ---------------------------------------------------
    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    ---------------------------------------------------
     RSS 
    خانه
    ایمیل
    شناسنامه
    مدیریت وبلاگ
    کل بازدید : 15555
    بازدید امروز : 3
    بازدید دیروز : 4
    ... فهرست موضوعی یادداشت ها...
    صفحات انتظار در فراق گل نرگس[6] .
    ............. بایگانی.............
    001
    002
    تابستان 1387
    پاییز 1385

    ........... درباره خودم ..........
    برگ بیستم از صفحات انتظار - صفحات انتظار در فراق گل نرگس
    عبدعاصی
    عبد عاصی که از خودش چیزی نداره بگه !!! هنـــــــــوزم انتــــظار و انتـــــظار است*** هنوزم دل به سینه بی قــــــرار است*** هنوزم خواب می بینم به شبـــــــــها*** همان مردی که بر اسبی سوار است*** همان مـــــــردی که اید جمـــعه روزی*** و این پایــــان خوب انتــــــــــظار است***

    .......... لوگوی خودم ........
    برگ بیستم از صفحات انتظار - صفحات انتظار در فراق گل نرگس ......... لینک دوستان ...........
    بوی خوش ظهور

    ............آوای آشنا............

    ............. اشتراک.............
     
    ............ طراح قالب...........